صبح حدودای هست بیدار شدم صبحونه خوردم و ظرفاروشستم نت تموم شده و کاری ندارم فیلمی داشتم که هنوز ندیده بودم خیلی ناراحتم که وقت گذاشتم براش -__- چرت و پرت ،مزخرف something borrowed اصن داشت خیانتو نشون میداد اونم درمورد دوتا دوست قدیمی!
عجله ای ناهارو خوردیم من رفتم دانشگاه و مامان رفت دکتر
کلاس اول با تعداد محدودی تشکیل شد :)) کلاس دومم همینطور :) امار داشتیم درسشو با وجود سختیش دوس دارم این ترم ترم قبل استادش واقعا مزخرف بود سوادشو نداشت اصن-__-
خلاصه سر کلاساش کلی قند میسوزونم :)) جدی میگمممم!!! همیشه بعد کلاسش گشنه میشم و اب قند نیاز:)))
برگشتنی رفتیم دنبال مامان حالش بد بود سر درد داشت کمی از رولتایی که خریده بودم تا حالمو جا بیاره بهش دادم
کاملن یوزلس بود:| بدتر شدلرز گرفت باید میبردیمش بیمارستان و تا رسیدن ب بیمارستان شدید تر شد
خانوم دکتر طرحی بود
فشار گرفت گفت١٠ (حالا مامان من تو عمرش دوسه بار فشارش اینقد بوده همیشه ٨-٩ هست:| ) منم نگران شدم که فشارش سرجاشه چرا اینطوره :/ دکتر :مقداریش عصبیه:|| مامانم اصن مشکل عصبی نداره و جدیدا ناراحتی پیش نیومده حتی!! سرم زدیم هنوز همونطور بود نوار قلب داد سالم بود سرم تموم شد بهتر بود اما هنوز اون حالاتو ضعیف تر داشت دکترو برگردوندم که فشارش بگیره داشت رو دولایه بافت زخیم فشار میگرفت که نذاشتم :/ بدش اومد:| پیس پیس پیس فسسس ١١و نیمه من هیییچ من نگااااه میدونستم داره اشتباه میگه هم چون خودم چندساله فشار میگیرم هم سیستم مامانو میشناسمخیلی لحظات بدی بود اون ساعتا بخاطر مامان واقعا خودمو کنترل کردم:((
*برگشتنی فشار گرفتیم باوجود سرم و شیرینی و ابمیوه فشار ٨ بود !!!! غلط نکنم اون وقت ٦بوده یا کمتر حتی
واقعا زشته ی دکتر عمومی فشار گرفتن بلد نباشه اُفت داره اصن! خوبه خودم گفتم کلا کم فشاره مامانم:/
بعضیا واقعا لیاقت جایگاهشونو ندارن .
البته جسارت نباشه ب دکترای خوب :) این واقعا نوبر بود:|| خدا نبخشتت من ی عالمه نگران شدم:(
خیلی خسته م
درباره این سایت