امروز صبح خیلی زود بیدار شدم و اماده شدم، چار لقمه صبحونه عجله ای خوردم و راه افتادم
در طول انجام همه ی اینکارا خدا ازت راضی نباشه(استاد مربوطه) ورد زبونم بود تا اینکه ١٠دیقه زودتر رسیدم
اخه ب بعد از استاد اومدن حساسه:/
اما امروز سعی کردم دیگه بدم ازش نیاد چون واقعا درس مهم و جذابیه و چون منابع ارشده گفت سخت میگیرم:/ :))
استاد داستان جالبی رو تعریف کردن از فروید :) تعبیر خواب هاش معرف حضورتون که هست
فروید روانکاو یا هر چی نبود اون ی پزشک بود که در این زمینه فعالیت داشت
در اون زمان شاهزاده ی زیبایی به نام آنائو بوده که کور شده بوده این دخترو پیش چشم پزشک میبرند اما چشمش کاملن سالم بوده ! میرن پیش مغز و اعصاب ،اون مسیرای عصبی هم سالم بودن ولی خب کماکان واقعا کور بوده میبرنش پیش فروید
اونو هیپنوتیزم میکنه و از کودکیشو شرو میکنه ب تعریف، میگه که توسط چهار پنج تا گدا بهش شده فروید در همین لحظه بیدارش میکنه و اون بینایشو بدست میاره و فروید بعد از پرس جو میفهمه اره واقعا همچین چیزی بوده
نتیجه گرفت و میگیریم خیلی از بیماری ها و نقصا ممکنه منشا روانی داشته باشن نه فیزیولوژیکی؛)
حالا قشنگی ماجرا اینجاس که:)) شاهزاده خوشگل ما عاشق فروید میشه اما فروید بعد از فهمیدن جلسه های روان درمانیش و ارتباطشو با دخترک قطع میکنه .فروید معتقد بوده این انسانیت نیس که با بیمارت بریزی رو هم بر عکس شاگردش یوگ که هر ی مدت با یکیشون بوده:/
میگفت فروید ب اون بدی ها که ازش میگن نیس و هنوووز کسی نتونسته حرفاشو رد کنه!
گفت فک میکنید این نهاد(غریزه) و من(لوامه)و فرامن(بین این دو تعادل ایجاد میکنه) رو از کجا اورده؟ از قران (نفس لوامه عماره مطمئنه، اگه درست نوشته باشم) اره!!!!!
و چون اون یهودی بوده حالا ی سری مسلمون که خودشون نتونستن از خوندن قران ب این نظریه برسن هی نقدش میکنن!
باید بیشتر ازش خوند:) وای خدا کلی کتاب باید بخونم:/ چرا تنبل شدم-__-
++ این استاد ک خیلی با شخصیته خیلی خوبه هر چی بگم کمه واقعا اخه ادم اینقدر فهمیده:) ❤️
والا!!!
وقت ناهار شد و رفتیم رستوران قبلی و اینبار من ماکارونی سفارش دادم ی عالمه بود و من شوخی شوخی همشو خوردم:|
چون خیلی برا انتخابم شک داشتم ازم پرسید چطور بود گفتم عالی مرسی:) کارت دادم گفت قابل نداره :)) گفتم نه مرسی حالا میخواین تخفیف بدین:)) فک میکنی چقدر تخفیف داد؟؟؟ ٥٠٠تومن://// کلی تو هزینه م صرفه جویی شد و خلاصه تاثیرمند بود:/
کلاس بعدی اشنایی قرائت قران بود:/ ینی میترسیدم صوت و اینا باشه که تقریبا هس حالا ما هم هی از تلفظا خندمون میگرفت گفتم الانه بیرونمون کنه:)))))) دیگه از این ب بعد روزی نیم ساعت باید ب قاری ها گوش بدم که تلفظارو ب ذهن بسپارم:| :))
برای امار دیگه کلی خسته بودیم برگشتنی شام نخورده(البته سیری بخاطر غذای ظهر بی تاثیر نبود:دی)
تا ١١خواب بودم-__-
درباره این سایت